هبذول
«هبذول» چهارمین جلد از مجموعه «میرانا» است که ادامه داستان کتاب های هفت جن و لوثیا و صخور را دنبال میکند.
کتاب هبذول داستان یک شهر پنهان شده در دل کویر است که سایه های تاریک《مرهوت》بر آن حکومت کرده و نژاد《طهطیل》را به بردگی گرفته اند. قهرمان داستان《هبذول》که از طهطیل ها بوده اما عاشق ملکه مرهوت ها شده است، در سودای بدست آوردن جادوی چشم تاریک موجب مرگ استاد خود ماذر جادوگر می شود . با مرگ ماذر جادوگر تمام طهطیل ها کشته می شوند.
هبذول که باعث مرگ تمام طهطیل ها شده است به ناچار سفر خود بسوی جنگل های هیرکانی را آغاز میکند تا با جادوی چشم تاریک راهی برای بازگرداندن طهطیل ها به زندگی پیدا کند اما با هیولای قدرتمند ماردوش و هزاران شیاطین تموش رو به رو گردیده و جنگ بزرگ بین آنها آغاز میشود و...
البته برای اینکه بهتر با موضوع و شخصیت و فضای کتاب آشنا شوید بهتر است تا اولین کتاب از این مجموعه، یعنی «۷جن» را بخوانید و بعدش «لو۳۰یا» و «صخور» . در بخشی از کتاب هبذول میخوانیم :
معطل نکردم؛ دست جوان را گرفتم و بالا رفتم و به محض آن که پایم بر سنگ سفید مدور قرار گرفت، حروف منقوش روی سنگ در تلألویی عجیبی درخشیدند. درخششی که با همه درخششهایی که تا به حال دیده بودم فرق داشت. این درخشش زنده بود و سیال؛ انگار موجودی زنده حجم تنش باز شود و من نقره های سیال را میدیدم ...
- نظرات